زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال را دنبال کنید
سلام

این،
چشمه‌ای است زلال،
از دلِ سنگِ کوهی رو سیاه.
از سنگ هم چشمه‌ می‌جوشد.
من دیده‌ام.
با دو چشم خود،
و در دو چشم خود،
و از دو چشم خود.
لحظه‌ها زلال‌اند و گوارا؛
زمانی که عکس خودم را در چشمه‌ی چشمم تماشا می‌کنم.
و آن موقع دل سنگ ترک برمی‌دارد.
و زلال جاری می‌شود.
زلال، مجرای دردهایی است که از کوهی راه به برون یافته است.
زلال،
گاهی چشمه‌ی آبی خنک است.
و گاهی آبِ معدنیِ جوشان.
بستگی دارد در دل کوه چه خبر باشد...


اگر مطلبی را از این‌جا -یا از هرجای دیگر- نقل می‌کنید، منصف باشید و منبعش را هم ذکر کنید. دمتان گرم :)

آن‌چه گذشت

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

چند وقت پیش با احسان داشتیم یکی از قسمت‌های مستند-مسابقۀ «ضدگلوله» را می‌دیدیم. یک مسابقۀ هیجان‌انگیزِ میدانی که شبیه‌سازی بسیار خوبی با یک رویارویی نظامی واقعی داشت؛ با تصویربرداری شایسته و تدوین خوب و افزودنی‌های جذاب. احسان که اتفاقاً پای کار دنبال‌کردن خوب‌های سینمای جهان هم هست، می‌گفت در ایران اگر بخواهیم برای جذب مخاطب به رقابت با غول‌های سینمایی و رسانه‌ای دنیا برخیزیم، راه درست فقط همین‌جور برنامه‌هاست. یک نمونۀ دیگرش را هم نمایش بزرگ «شب آفتابیِ» بهزاد بهزادپور مثال می‌زد که جلوه‌های ویژۀ میدانی -مثل انفجار- در اطراف محل نشستن تماشاگران واقعاً اجرا می‌شد و تکنیک‌های میدانی خوب دیگری را هم در اجرای پروژۀ بزرگ نمایشی خود به کار گرفته بود. به نظر احسان در این حوزه کار درست این است که یک‌راست برویم سراغ خلاقیت‌های این‌شکلی. به بیان دیگر، این نقطه جایی‌ست که داخل محدودۀ دایرۀ شایستگی ما برای کار نمایشی و تلویزیونی است؛ وگرنه در سینمای داستانی، به پای گنده‌ها رسیدن کار این یکی دو روزِ ما نیست.

رولف دوبلی برای داشتن زندگی خوب بحث «دایرۀ شایستگی» فرد را مطرح می‌کند؛ یعنی هر کسی تمرکز کند روی کاری که آن را از عموم مردم خیلی بهتر انجام می‌دهد. اگر چنین کنیم، انرژی‌مان هدر نمی‌رود و زودتر به مطلوب می‌رسیم. به‌نظرم دایرۀ شایستگی «ملی» هم داریم. برای مثال، از نظر احسان در زمینۀ رسانه دایرۀ شایستگی ما آثار غیرسینمایی است، نمونه‌اش همان برنامه‌هایی که گفتم.

دربار‌ۀ ادبیات هم می‌توانیم بپرسیم که دایرۀ شایستگی ملی ما شامل چیست. در کشور ما کلاس،‌ کارگاه، کتاب، استاد و علاقه‌مند به داستان‌نویسی تا دلتان بخواهد داریم. اتفاق تازه‌ای هم نیست و سال‌هاست که ماجرا همین است. اما با این حال چند درصد دنبال‌کنندگان این راه آثار ماندنی و واقعاً خوب ارائه داده‌اند؟ قله‌های ادبی معاصر ما که دوباره فتح‌کردنشان کار ساده‌ای به نظر نمی‌رسد؛ با بزرگان داستان‌نویسی جهان چه‌قدر توانستند یا می‌توانند رقابت کنند؟ این موضوع در زمینۀ فیلمنامه‌نویسی چه وضعیتی دارد؟ رمان‌هایی که به دست نویسندگان خوش‌قلم ما نوشته می‌شود،‌ در همین کشور خودمان، نسبت به رمان‌های ترجمه‌ای چه‌طور بازاری دارند؟ حالا بر اساس تجربه‌ها و هر محاسبۀ علمی و اقتصادی و فرهنگی که می‌دانید، به نظرتان اصرار و رؤیاپردازی برای نوشتن رمان، در کشور ما قدم‌زدن در محدودۀ دایرۀ شایستگی هست یا نیست؟
فارغ از پاسخی که به این سؤالات می‌دهید، اصلاً چرا رمان‌نوشتن و داستان‌نویسی در جامعۀ ما طرفدار بیش‌تری از سایر سبک‌های نویسندگی جذاب دارد؟ شاید چون آسان‌تر به نظر می‌رسد! اما می‌دانیم که چنین نیست و تجربه‌ای هم که ازش یاد شد می‌تواند این را نشان بدهد. پس چرا به شکل‌های دیگر نوشتن و حرف‌زدن و فکرکردن چندان توجهی نمی‌شود؟ مثلاً می‌توانیم مطالعات و تأملات خودمان را چند‌برابر بیش‌تر و عمیق‌تر کنیم و به دنبال آن جستارهای علمی یا روایی جذاب و مفید و خواندنی بنویسیم. می‌توانیم تأملاتی را در آثار کهن بیابیم و به زبان امروز بازنویسی کنیم و اثر مفیدی بازبیافرینیم. اگر بلد باشیم حرف‌های قلمبه‌سلمبه را طوری بزنیم که همه بفهمند، هیچ بعید نیست که حرف‌هایمان از بسیاری رمان‌ها خریدار بیش‌تری داشته باشد، و از شما چه پنهان، من فکر می‌کنم به شرط بیش‌تر و بهتر خواندن و اندیشیدن و صبرکردن و قدردانستن سنت ژرفِ علمی و ادبیِ خودمان، یک چنین کارهای غیرداستانی بیش از داستان در دایرۀ شایستگی ما قرار دارند.

احسان خلاقیت سازندگان آن آثار نمایشی و جسارتشان را برای دست‌‌کشیدن از تولید اثر سینماییِ داستانی تحسین می‌کرد. چه اشکالی دارد که علاقه‌مندان به نوشتن هم دست از اصرار برای داستان‌نویش‌شدن بکشند و گسترده‌تر بیندیشند؟ فکر می‌کنم خوب باشد که پیش از هر چیز دایرۀ شایستگی فردی و ملی-میهنی‌مان را به خوبی بشناسیم، و بعد هم تمرکز کنیم روی زدن حرف‌های خوب و راهگشا برای خودمان یا دیگران، در هر شکل و قالبی که بهتر از پسش برمی‌آییم و خواندنش هم به قدر یک داستان می‌تواند حال خوب بیافریند یا لذت ببخشد.

موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۲
طاها