زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال را دنبال کنید
سلام

این،
چشمه‌ای است زلال،
از دلِ سنگِ کوهی رو سیاه.
از سنگ هم چشمه‌ می‌جوشد.
من دیده‌ام.
با دو چشم خود،
و در دو چشم خود،
و از دو چشم خود.
لحظه‌ها زلال‌اند و گوارا؛
زمانی که عکس خودم را در چشمه‌ی چشمم تماشا می‌کنم.
و آن موقع دل سنگ ترک برمی‌دارد.
و زلال جاری می‌شود.
زلال، مجرای دردهایی است که از کوهی راه به برون یافته است.
زلال،
گاهی چشمه‌ی آبی خنک است.
و گاهی آبِ معدنیِ جوشان.
بستگی دارد در دل کوه چه خبر باشد...


اگر مطلبی را از این‌جا -یا از هرجای دیگر- نقل می‌کنید، منصف باشید و منبعش را هم ذکر کنید. دمتان گرم :)

آن‌چه گذشت

۲۰ مطلب با موضوع «قلم :: کوته‌نوشت» ثبت شده است

موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۲۰
طاها

سلام بر تو؛

فصلِ سپیدیِ بی‌آلایشِ برف،

زلالِ هیجان‌زده‌ی باران،

و عطر زندگی‌بخشِ نرگس...

 

 

 

موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۰۱
طاها

آیا در دنیا کاری به اهمیت و بزرگی شاد‌کردن قلب کوچک و پاک بچه‌ها داریم؟

کاری آن‌قدر مهم که پیامبر خدا در کوچه‌ها برایش وقت صرف کند،

و آن‌قدر بزرگ که امیر مؤمنان به خاطرش بر زمین زانو بزند و ادای چارپایان را درآورد؟!

 

 

خدایا، این توفیق‌های بزرگ را از ما دریغ نکن!

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۳:۱۴
طاها

تو،

نه پیش از صبح می‌آیی،

و نه پس از آن.

 

هر وقت تو طلوع ‌کنی، صبح می‌شود.

 

 

 

جمعه | 9 ربیع‌الاول 1438

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۰۷:۰۳
طاها

بید،

مجنون بود،

تنها بود،

و صبرش سرآمده بود.

پاییز که رسید،

یک به یک برگ‌هایش را به خاک سپرد.

 

 

 

+ رفتم برای تسلی؛ به احترام، با پای برهنه.

 

 

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۰
طاها

یا گرفتار سرگرمی‌ها،

یا سرگرم گرفتاری‌ها؛

 

چه سرگذشت اندوه‌باری!

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۰
طاها

نخستین اصلی که در هر پژوهش بنیادین باید دانست

-حتی پیش از بداهت امتناع اجتماع نقیضین-

این است که «فاقد شیء مُعطی شیء نمی‌شود».

 

بله. بی‌مایه فطیر است آقا.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۲۲:۴۴
طاها

عاشق

همه‌ی نیت‌هایش خالص است،

خالصِ خالص،

پاک و بی‌شائبه،

«قربة الی المعشوق»

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۹
طاها

آزاده باش،

که نه به این به‌چشم‌آمدن‌ها دل ببندی،

و نه از این ازچشم‌افتادن‌ها خاطرت برنجد.

 

ولی از تأمل دریغ نکن؛

شاید آن‌چه تو را به چشم آورد فضیلتی نباشد،

و آن‌چه تو را از چشم انداخت رذیلتی باشد.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۴
طاها

بعضی‌ وقت‌ها که نا آرام می‌شوم،

و خانه‌ی قلبم پر می‌شود از تلاطم‌ها و به‌هم ریختگی‌ها،

دلم هوای یک همسر «خانه‌دار» می‌کند...

یک خانه‌دارِ کاربلد.

موافقین ۳ مخالفین ۲ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۳
طاها

گاهی منتظریم که شرایط بهتر شود تا کاری را انجام دهیم،

در حالی که باید آن کار را انجام دهیم تا شرایط بهتر شود...!
 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۴۷
طاها

خدایا، مرا آدم کن!

یک آدم خیلی خوب،

که خیلی دوستش داری!

 

خدایا، می‌دونم که سخته!

اما تو قدرتش را داری؛ تو می‌تونی خدایا...!

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۴:۰۳
طاها

یادش به خیر،

یاد همین روزهایی که دارد می‌گذرد...

 

 


دلم برایتان تنگ می‌شود،

ای خوبی‌ها و خوشی‌هایی که هستید و نمی‌بینمتان؛

و فردا که رفتید حسرتتان برایم می‌ماند...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۰
طاها

آرزو دارم به آن مقامی برسم

که هرگز حرفی نزنم

که بعد، از گفتنش پشیمان شوم.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۰۴
طاها

آرام،

صبور،

مهربان،

پاک،

بی‌شائبه،

بدون هیچ‌کدام از این‌ رنگ‌های فریبنده‌ی دروغین.

در این هوای سرد، باز هم جنبشی دارد، برایت دست تکان می‌دهد،

متواضع است که با طمأنینه فرود می‌آید و خاکسارانه بر زمین می‌نشیند.

با آن‌که این‌همه زیباست، اما هرگز خودش را به رخت نمی‌کشد.

 

دوستشان داری، مثل بهترین دوست‌هایت؛

همه‌شان را دوست داری، تک‌تکشان را؛ تک‌تک بلورهایِ امیدوارِ برفِ اول زمستان را.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۰۸:۴۱
طاها

من، همه‌ی حرف‌هایم را می‌زنم؛

همه‌ی همه‌ی حرف‌هایم را؛

و همه، همه‌ی حرف‌هایم را می‌شنوند...

                                  [آن‌هم به بین‌المللی‌ترین زبان دنیا!!]

آخر، سکوت زبانی است که هیچ‌وقت و برای هیچ‌کس نیاز به ترجمه ندارد...!

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۱۸
طاها

بسیاری از مردم را در طلب آن‌چه ندارند دیدم و در شکایت از آن‌چه نزدشان است.

عموماً، خوبی‌ها و خوشی‌های آن‌چه را در آن نیستیم می‌بینیم و رنج‌ها و بدی‌های آن‌چه در آنیم،

که اگر عکس این بود، زندگی به کام همه‌مان، همیشه شیرین می‌آمد.

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۹ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۱۷
طاها

وقتی هوا آلوده می‌شود، همه انتظار باران می‌کشند.
وقتی هوا خیلی آلوده می‌شود، ضرورت باران بیش‌تر حس می‌شود.
وقتی هوای دلم خیلی آلوده می‌شود...
باران... باران...
باران با رایحه‌ی توبه ضروری می‌شود!


حاشیه مهم‌تر از متن: در تهران اول هوا آلوده می‌شود بعد شهر تعطیل، اما در دل بعد از آن که شهر تعطیل شد کم‌کم هوا آلوده می‌شود!

موافقین ۶ مخالفین ۱ ۱۵ آذر ۹۱ ، ۱۰:۵۷
طاها

صاف،

صادق،

صیقلی،

بدون هیچ شائبه‌ی نیرنگ،

و با دلی شیشه‌ای و شفاف،

ای کاش شهر پر از آینه‌ بود!

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۱ ، ۱۰:۲۰
طاها

دلم برای قصه‌های مادر بزرگ تنگ شده است.

کاش تلویزیون،

و بازی‌های کامپیوتر،

 دل مادر بزرگ را نشکسته بود!

موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۸ آبان ۹۱ ، ۱۱:۲۱
طاها