زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال را دنبال کنید
سلام

این،
چشمه‌ای است زلال،
از دلِ سنگِ کوهی رو سیاه.
از سنگ هم چشمه‌ می‌جوشد.
من دیده‌ام.
با دو چشم خود،
و در دو چشم خود،
و از دو چشم خود.
لحظه‌ها زلال‌اند و گوارا؛
زمانی که عکس خودم را در چشمه‌ی چشمم تماشا می‌کنم.
و آن موقع دل سنگ ترک برمی‌دارد.
و زلال جاری می‌شود.
زلال، مجرای دردهایی است که از کوهی راه به برون یافته است.
زلال،
گاهی چشمه‌ی آبی خنک است.
و گاهی آبِ معدنیِ جوشان.
بستگی دارد در دل کوه چه خبر باشد...


اگر مطلبی را از این‌جا -یا از هرجای دیگر- نقل می‌کنید، منصف باشید و منبعش را هم ذکر کنید. دمتان گرم :)

آن‌چه گذشت

ظرف

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۵۶ ب.ظ

گور بابایت ای‌ دنیا.

به کوری چشم تو،

دل من بزرگ‌تر از آن است که هجوم مشکلات و تشویش‌ها و غم‌ها و زجرهایت، به تسخیرش درآورد.

دل من سهم تو نمی‌شود،

پشتش به خدایی گرم است که صلاح دانست بیافریندم،

خدایی که لیاقتم بخشید برایش سجده کنم.

تو نه ارزش آن را داری که به خاطر آن چه درت می‌گذرد غم بخورم، و نه توان آن که مرا پژمرده‌ی غصه‌های دروغین شب و روزت بکنی.

می‌دانم که ظرف تو کوچک‌تر از آن است که خوشبختیم در آن ریخته شود. تو حقیرتر از آنی که محمل سعادت من باشی.

به هر حال هر چیزی گنجایشی دارد. ظرفیت خوشبختی ما را هم دادند به بهشت، نه به تو!

همان بهتر که تو را به حال خودت واگذاریم و خیال خودمان را از تلاطم امواج دردسرهایت نجات دهیم.

ما بهشت را به قدر وسعمان چشیدیم و دانستیم که خوشبختی نه این است که تو برایمان بیاوری.

خوشبختی ما همان سه‌شنبه شب‌هایی است که اجازه‌مان می‌دهند صدا بزنیم حضرت بی‌کران آسمان را،

خوشبختی ما لذت بی‌کران و وصف‌نشدنی همان قطره‌ اشک‌هایی است که گاهی رزقمان می‌شود.

خوشبختی این است، که قرین آرامش است، و قرین غنا، و قرین همه‌ی آن‌چه که برخی در تو می‌جویند، و می‌جویند،‌ و نمی‌یابند، و نمی‌یابند.

این‌ها،‌ از همه‌ی آن‌چه در تو می‌گذرد بهتر است. عطایت را به لقایت بخشیدیم.

گور بابایت ای دنیا.


فکر: خداییش خوشبختی و سعادت و آرامش با خوشی و خوشحالی دنیایی هیچ ربطی به هم ندارند، دارند؟

مگر نه این‌که ائمه سعادت‌مندترین‌های تاریخ بشریت هستند. آن‌ها دنیا را چگونه تجربه کردند؟

موافقین ۲ مخالفین ۱ ۹۲/۰۶/۲۷
طاها