زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال را دنبال کنید
سلام

این،
چشمه‌ای است زلال،
از دلِ سنگِ کوهی رو سیاه.
از سنگ هم چشمه‌ می‌جوشد.
من دیده‌ام.
با دو چشم خود،
و در دو چشم خود،
و از دو چشم خود.
لحظه‌ها زلال‌اند و گوارا؛
زمانی که عکس خودم را در چشمه‌ی چشمم تماشا می‌کنم.
و آن موقع دل سنگ ترک برمی‌دارد.
و زلال جاری می‌شود.
زلال، مجرای دردهایی است که از کوهی راه به برون یافته است.
زلال،
گاهی چشمه‌ی آبی خنک است.
و گاهی آبِ معدنیِ جوشان.
بستگی دارد در دل کوه چه خبر باشد...


اگر مطلبی را از این‌جا -یا از هرجای دیگر- نقل می‌کنید، منصف باشید و منبعش را هم ذکر کنید. دمتان گرم :)

آن‌چه گذشت

تبریک

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۱۳ ب.ظ

گوشی را از جیبم درآوردم و پیامک را باز کردم.

اوه! ناگهان یادم افتاد که چند سال پیش چنین روزی اولین ساعت‌های زندگیم را در این دنیا تجربه می‌کرده‌ام.

و بعد یادم افتاد که روزی هم آخرین ساعت‌های زندگیم را در این دنیا ...

و بعد... خدا کند از آن‌پس هم هر سال برایم پیامک تبریک بیاید!


دیروز، اقوام و رفقا بزرگواری کردند پیامک تبریک فرستادند.

هرکدام به شکلی و با هنرمندی خلاقانه‌ی نهفته در جمله‌بندی‌های بدیع که پیامک‌شان را تبدیل می‌کرد به هدیه‌ای متمایز و ماندنی. اما خلاصه یک مفهوم مشترک بین همه‌شان بود:

تولدت مبارک!

و من مدام به این فکر می‌کردم که راستی تولدم چه‌قدر برای خودم و دیگران اتفاق مبارکی بوده‌است؟

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۰۴
طاها