زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال را دنبال کنید
سلام

این،
چشمه‌ای است زلال،
از دلِ سنگِ کوهی رو سیاه.
از سنگ هم چشمه‌ می‌جوشد.
من دیده‌ام.
با دو چشم خود،
و در دو چشم خود،
و از دو چشم خود.
لحظه‌ها زلال‌اند و گوارا؛
زمانی که عکس خودم را در چشمه‌ی چشمم تماشا می‌کنم.
و آن موقع دل سنگ ترک برمی‌دارد.
و زلال جاری می‌شود.
زلال، مجرای دردهایی است که از کوهی راه به برون یافته است.
زلال،
گاهی چشمه‌ی آبی خنک است.
و گاهی آبِ معدنیِ جوشان.
بستگی دارد در دل کوه چه خبر باشد...


اگر مطلبی را از این‌جا -یا از هرجای دیگر- نقل می‌کنید، منصف باشید و منبعش را هم ذکر کنید. دمتان گرم :)

آن‌چه گذشت

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعار» ثبت شده است

می‌گفت: طرف هنوز در پیش‌گیری یا حل تنش میان همسر و مادرش راه به جایی نمی‌برد، هنوز بلد نیست با هم‌نوعش درست ارتباط برقرار کند، بلد نیست به دوست و خانواده‌اش به شکل مقبولی توجه و ابراز محبت کند، از این‌که هر از گاهی احوالی از در و همسایه و خویش و قوم و دوست و آشنا بپرسد، غفلت می‌کند؛ بعد وقتی ازش می‌پرسی دغدغه‌هایت چیست، می‌گوید «پیچ تاریخی نظام و برپایی تمدن با شکوه اسلامی»!

 

می‌گفت: اگر راست می‌گویی، پیش از همه، راه‌حلِّ درست‌‌وحسابیِ مشکلات خودت را پیدا کن. وقتی توانستی گرفتاری‌های خودت را درست بشناسی، بفهمی، چاره کنی و از پسش بربیایی، آن‌وقت به حل مشکلات دیگران هم فکر کن. وقتی چاره‌ی گرفتاری‌های خُردِ شخصی خودت را بلد نیستی، بیخود به حل کلان‌مشکلات بزرگ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی فکر نکن، که در آن صورت فقط داری یک مشت شعارِ مفت می‌دهی و جهان را بیهوده از سر و صداهای بی‌خاصیت پر می‌کنی! اما وقتی فهمیدی درد خودت چه‌طور دوا می‌شود، در گام بعدی به بغل‌دستیِ دچار همین مسئله هم راه‌کارِ مؤثر پیشنهاد می‌دهی، و کم‌کم روش حل مسئله و چاره‌ی مشکلات بزرگ‌تر و همه‌گیرتر را به شکلی می‌آموزی که شعارهای غرّا و آتشین ولی توخالی نباشد، و راستی‌راستی راهی بگشاید...

 

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۱۹:۵۱
طاها