روز اول سال، درِ هر پیامرسان و پیامکی را که باز میکردم، فوج انشاها بود که دربارهی نوروز و بهار و طبیعت و گل و بوته و پروانه و زمین و آسمان و زندگی و موفقیت و خوشبختی و بالأخره تبریک و آرزوهای شیکوپیک پیش رویم قرار میگرفت و آخرِ همهشان هم به نام فرستنده و تاریخ یکِ یکِ نودوهشت ختم میشد. حالا اسم فرستنده را ممکن بوده که بعضی از کسانی که این انشا برایشان سند-تو-آل میشده ندانند، ولی تاریخ دیگر چرا؟! به چاپار هم میسپردند دو سه روزه تحویل میداد! حتماً از باب احتیاط بوده که گویند شرط عقل است و صلاحی دیده شده که تاریخ هم درج شود. مثلاً اینکه محکمکاری شود و کار هم که از محکمکاری عیب نمیکند، یا اینکه اگر کسی بعداً همهی پیامکها یا پیامهای توی پیامرسانش را نشست و بازخوانی کرد و رسید به این پیام و نتوانست تاریخ میلادی گوشی یا پیامرسان خارجی را به تاریخ خورشیدی تبدیل کند، بتواند بفهمد که این، پیامِ تبریکِ فلان سال نو بوده! بالأخره درج تاریخ را میشود یکجوری توجیه کرد، مهم نیست، ولی آن اسمی که زیر پیام نوشته شده کارش را خراب میکند، چون دارد داد میزند که برای شناس و ناشناس یکجا فرستاده شده و با این حساب، هیچکدام آن افراد چندان مورد توجه خاصی نبودهاند.
لابهلای این فوج انشاها، سه عدد پیام کوتاه هم داشتم که جوارح گوشیام را با قدرت بیشتری به لرزه درآورد! این سهتا، ویژگی خاصی داشتند که ارزش هر کاراکترشان را برای من از مجموع آن انشاها بیشتر میکرد. کدام ویژگی؟ اینکه کاراکتر به کاراکترشان برای ارسال شدن به من نوشته شده بود و پیامهای تبریک اختصاصی بودند. مثلاً عبارت «سلام فلانی، عیدت مبارک!» زمانی که به جای فلانی نام شما درج شده باشد، گرچه خیلی ساده و کوتاه است، ولی یک پیام اختصاصی و به نظر من دوستداشتنی به حساب میآید. در بین اینهمه، فقط همین سهتا بود که بیهیچ زحمتی میشد فهمید از ته دل فرستنده بلند شده و آمده جلوی چشم من. بقیه انگار از سر عادت یا برای ادای یک رسم عرفی انجام شده بودند. گویی کاری است که باید انجام داد، چون خیلیها انجام میدهند! البته این پیامهای تبریکِ ویترینی هم بالأخره ناشی از یک لطف و توجهی بوده که فرستنده به خرج داده و در جایگاه خودشان ارزش دارند، ولی ارزششان تقسیم شده بین این همهای که دریافتش کردهاند و لاجرم سهم هر کدامشان خیلی اندک میشود. از یک زاویهی دیگری هم میشود به قضیه نگاه کرد که در این صورت دیگر تقسیم و اینها نداریم و اینجور پیامها هیچ ارزش قابل اعتنایی نخواهند داشت، ولی خب خوشبختانه ما از آنیکی زاویه نگاه میکنیم!
پیشنهاد من این است که کم تبریک بگو، ولی تبریکی بگو که جان داشته باشد! تبریک را به یک چیز گرانبها تبدیل کن! فقط وقتی به زبانش بیاور که از جایی در اعماق دلت برخاسته است. اینطوری تبریکت حال خوب میآفریند، لبخند روی دل مینشاند، دل دریافتکنندهاش را به تو نزدیک میکند. سند-تو-آل هیچکدام این خاصیتها را ندارد. دستکم برای دوستان و خویشانت، یا پیام تبریک نفرست یا اگر میفرستی اختصاصی بفرست. یا درست و حسابی برایشان وقت بگذار، یا کلاً بیخیال شو. نیمهنصفه خیلی جالب نیست! آن را بگذار برای روابط سرد و خشک اداری و رسمی و دیپلماتیک!