سلام
به به! عید ولادت امام مهربان را به شما تبریک میگویم. مبارک باشد. مبارک باشد. خیلی مبارک باشد.
(ببخشید که کمی هم تأخیر شده)
خیلی خوب است که برای شاد بودن و تبریک گفتن و دید و بازدید، این مناسبتهای خوشگل را هم بهانه قرار بدهیم، و به این واسطه قدر وجود ائمهی بزرگوارمان را بیشتر به خودمان یادآوری کنیم.
من هم امروز به دیدار دوستم رفته بودم که مدتی همدیگر را ندیده بودیم. خیلی خوب بود و خدا را شکر! لابهلای گپهایمان، به مناسبت زادروز امام رضا، به یاد حال و هوای حرمشان افتادیم و خیلی دلمان راهی شد، و خیلی هم خوش گذشت! تازه کلی هم خنده برفت! تعجب میکنید؟! خب الان توضیح میدهم. میدانید چه کردیم؟ خواستیم به پاسداشت این روز مبارک، نوای خاطرهانگیز و نوستالوژیک نقارهخانهی حرم مطهر رضوی را با هم اجرا کنیم. خیلی باحال است، نیست؟ این کار را کردیم، آن هم خیلی خوب و با کیفیت، و البته با حداقلِ حداقل امکانات. چهطوری؟ یکیمان همانطوری که نشسته بود روی مبل، با دستش روی مبل میکوبید، بدون هیچنظم و قاعدهی خاصی. و دیگری هم با دهانش ادای صدای شیپور را در میآورد، باز هم بدون هیچنظم خاصی. خیلی با حال بود. کاملاً همه چیز تصادفی و بیقاعده. اما به شکل غیرمنتظرهای کاملاً شبیه نقارهخانه شده بود!
یک حساب سرانگشتی کردم و گفتم: به نظر میرسد که این موسیقی نقارهخانه -که البته انصافاً هم حس و حال و هوای خوبی دارد و دوستداشتنی است و دلنشین است- این گونه حاصل شده که چند نفری خیلی همینطوری و بدون قاعده به طبل میکوبند، و چند نفری هم خیلی همینطوری و بدون قاعده در شیپور میدمند. خیلی خیلی دور همی و همینطوری. و تلفیق ایندو، به شکل عجیبی میشود یک موسیقی خاص و انحصاری و ویژه و جذاب و خاطرهانگیز. خیلی عجیب است، نه؟!
اصلاً شاید یک نمونهی سنتی از هنر پستمدرن به حساب بیاید!
●
حالا هر چه باشد، نظم و قاعده داشته باشد یا نداشته باشد، سنتی باشد یا مدرن باشد یا هرچیز دیگری، همین که مال حرم امام رضاست یعنی خیلی خوب. همین که گره خورده با حال و هوای حرم، و شنیدنش دل آدم را میبرد به آن دیار، یعنی خیلی کار ازش میآید. خیلی ارزش دارد. خیلی ارج دارد. هر چیزی که ما را به یاد اماممان بیندازد، دلمان را به ایشان نزدیک کند، به هر وسیله تلنگری باشد تا به یادشان بیفتیم، خیلی خوب و گرامی و ارزشمند است، حتی اگر کوباندن مشتی بر پشتی مبل باشد و صدای شیپور از حنجره ادا کردن!