دنبالبازی و چند بازی دیگر
آن بلاگفای فلانفلانشده که قاطبهی بیانیها در پست طلیعهی وبلاگ فعلیشان به آن بد و بیراه میگفتند و از بیوفاییاش ناله میکردند، یک چیزهای خوبی هم داشت، که البته به معنی داشتن امکانات بهتر نبود. اتفاقاً شاید نبود برخی امکانات باعث شده باشد که در مقایسهای که الان میخواهم به آن اشاره کنم، بلاگفا ترجیح یابد. به طور کلی، از منظر من، امکانات زیاد همیشه موجب خوشبختی نیست، بلکه گاهی سر خر آدم را کج میکند سمتی که نباید، و جلوی اتفاقات خوبی را میگیرد. بنابراین انسان باید امکانات را هوشمندانه در اختیار خودش یا اطرافیانش قرار بدهد. یک بستر وبلاگنویسی یا شبکهی اجتماعی، اگر برای مدل کار خودش، فلسفهای یا مبنایی در انسانشناسی، علوم ارتباطات، جامعهشناسی، فرهنگ، اخلاق، و از این دست مباحث انسانی داشته باشد، به وضوح در شکل دادن به سامانهها و ابزارهایش مؤثر است. اینکه در ایران یک عده مهندس بزرگوار به چنین چیزهایی بیندیشند، یا حتی سردمدار علوم انسانی خواندهشان، حواسش به این مسئله باشد، قدری رؤیایی به نظر میرسد؛ اما من در مورد بیان چنین توقعی را داشتم. توقعی که این روزها دیگر رنگ زیادی بر رخسارش باقی نمانده. بیان، اگر بعد از مدتها امکان جدیدی هم بیفزاید، به نظر میرسد روگرفتی باشد از شبکههای اجتماعی یا بسترهای وبنویسی مشهور دنیا، که احتمالاً آنها بر اساس مبانی خودشان در موردش فکر کردهاند، و مبانی آنها، با چیزی که من توقع داشتم مبنایی برای کار بیان باشد، متفاوت است.
مثلاً یک شبکهی اجتماعی به سرگرم کردن انسانها، غافلکردنشان از موضوعات جدی، درگیر کردنشان به زندگیهای شخصی همدیگر، تشویقشان به تظاهر و چشموهمچشمی و بزرگجلوهدادن ظواهر مادی زندگی دنیایی اهمیت زیادی میدهد، در حد و اندازهای که به سختی میشود گفت این یک اتفاق است! حالا اگر از مدل فالووینگ در آن شبکه، بدون هیچ تأملی برای بلاگ بیان -که صفحهی لاگینش بسم الله دارد و بالای مرکز مدیریتش نقوش ایرانی-اسلامی به کار برده- استفاده شود، به نظرم عجیب نیست که تعجب کنیم! بگذارید در ارتباط با همین فاکتوری که بهش اشاره کردم، بیان را با همان بلاگفا مقایسه کنیم، گرچه -همانطور که گفتم- احتمالاً این موضوع در بلاگفا هم با مبنا و فکر نبوده، بلکه اتفاقاً کمبود امکاناتش از نظر فنی، در این مقایسه و بر اساس معیاری که الان مد نظر دارم، آن را در جایگاه بهتری قرار داده؛ در هر صورت من الان به چرایی قضیه کار ندارم. به خود قضیه و نتایجش کار دارم.
اگر یادتان باشد، در بلاگفا قسمتهایی وجود داشت به نام «وبلاگهای دوستان» و «مطالب دوستان». در فهرست «وبلاگهای دوستان» آدرس وبلاگ کسانی که میخواستید از بهروزرسانیهایشان اطلاع پیدا کنید، وارد میکردید و در قسمت «مطالب دوستان» پستهایشان را به ترتیب تاریخ بهروزرسانی مشاهده میکردید. اولاً لفظ «دوست» دوستداشتنیتر است از لفظ «دنبالکننده» که به نظر میرسد ترجمهی تحتاللفظی نچسبی باشد از عبارتی که در اغلب شبکههای اجتماعی به کار میرود. «دنبالکردن»، من را به یاد فضولی در زندگی همدیگر میاندازد! مثلاً اینطور که کسی را در کوچه و خیابان دنبال کنید تا ببینید کجا میرود و چه کار میکند. با این حال مسئلهی لفظ را خیلی مهم به حساب نمیآوریم، و گذر میکنیم و میرویم سراغ اصل ساز و کار فالووینگ در بلاگ و تأثیراتش.
در بلاگفا، کسی از هویت دنبالکنندگانش یا حتی تعدادشان باخبر نمیشد، درست است؟ بلاگفا آنقدر مزخرف بود که حتی آمار بازدیدکنندگان روزانه را هم نمیداد، چه برسد به این چیزها! اما دستکم در مورد «دوستان» اتفاق خوبی میافتاد. چون کسی به دنبال «دنبالکننده» جمع کردن نبود، و انگیزهای غیر از خواندن مطالب تازهی وبلاگهایی که دوستشان دارد، برای افزودن وبلاگها در فهرست دوستانش وجود نداشت. خیلی صادقانه و به دور از ریا یا طمع فالوبک و این مسخرهبازیهای بچهگانه، هر کسی وبلاگهایی را که دوست داشت -به قول بیان- دنبال میکرد. من احساس میکنم باکس دنبالکنندهها و صفحهی «دنبالکنندگان من» در مرکز مدیریت، به رغم جذابیتهایی که دارد، آسیبهایی به «وبنویسی فاخر» زده است، چیزی که فکر میکردم برای بیان دغدغه باشد.
البته در دوران بلاگفا به جای این مسخرهبازی، مسخرهبازی دیگری رواج داشت که تبادل لینک بود! «لینکشدی، لینککن، اگه لینکنکنی، لینکتو برمیدارم!» که شاید بشود ازش نتیجه گرفت که این مسخرهبازیها ناگزیر است. ولی حتی چنین نتیجهگیریای باعث نمیشود از تأثیر ابزارهای جدید چشم بپوشیم. حالا که اسم لینک به میان آمد، این را هم بگویم که بساط دنبالکردن نه تنها جایگزین بساط لینکدهی نمیشود، بلکه از اساس هیچربطی هم به آن ندارد! بعضیجاها دیدم که بعضی دوستان وبلاگنویس میگویند که این جای آن را گرفته! اصلاً درک نمیکنم که چهطور جای آن را میتواند بگیرد! چه ربطی دارند به همدیگر؟ لینک در واقع برای معرفی وبلاگ دیگری است که یک وبلاگنویس آگاهانه به آن اقدام میکند. فرصتی برای معرفی خوبها به دیگران. جعبهی لینکها یا لینککردن وبلاگهای خوب دیگر در میان متن، سنت حسنهای است که هنوز هم میان برخی وبلاگهای بیانی وجود دارد، ولی احساس میکنم در دوران بلاگفا شدت بیشتری داشت، و الان تحت تأثیر پیامرسانها و شبکههای اجتماعی و چیزهای دیگر، خیلی کمتر شده و شاید در نسلهای بعدی، کلاً کنار گذاشته شود، و البته بر این باورم که فعلاً هیچچیزی جایش را نمیگیرد!
خلاصه کنم. به نظرم از یکجایی به بعد برای سرویس بلاگ بیان اتفاقاتی افتاد که آن جملهی «رسانهی متخصصان و اهل قلم» را رسماً به یک شعار تهی، مسخره و بیمعنی تبدیل کرد. زیر عنوان بلاگ، هزاران وبلاگ ساخته شد که بدون هیچ تعارفی نه رسانه هستند و نه تخصصی در آنها بروز پیدا کرده و نه اهل قلمی در آنها مینویسد، که اگر دستکم یکی از این سه تا را داشته باشند من آنها را جزء مثالهای نقض به حساب نمیآوردم! این اتفاق به خودیِ خود چیز بدی نیست، ولی با شعار بلاگ آشکارا در تضاد است. میتوانست به جای آن جملهای که این روزها برای سرویس بلاگ خندهدار است، بنویسد «بلاگ، رسانهای برای همه، حتی شما دوست عزیز!». با توجه به این شعارها و جَوهایی که بلاگ در روزهای اول راه انداخته بود، من تصور میکردم برنامههای درست و درمانی دارد برای تشویق و گسترش وبنویسی خلاق و غنی، فکر میکردم به شکل هوشمندانهای و به هر تدبیری، بستر کشف استعداد و رشد وبنویسان را فراهم میکند و در آغاز کار هم کم و بیش اینچنین بود، و الان میبینیم که خردهخرده همهی آن بارقههای امیدی که به بلاگ بیان داشتیم، دارد به خاموشی میگراید. غمانگیز است که در بالای فهرست سالانهی بلاگهای برتر بیان، خودش مینویسد که «فقط معیارهای کمّی مدنظر بوده است!» اگر معیارهای کمّی مدنظر است که اصلاً نیازی به «معرفی» برترها نیست! برترهای کمّی، یعنی آنهایی که خودشان بیشتر شناخته شده هستند. به هرحال بلاگ با یک عالمه ویژگی خوب و تحسینبرانگیز و قابل تقدیر، یکجاهایی حال آدم را میگیرد. دوست داشتم به جز پشتوانهی فنی، پشتوانهای ستودنی از جنس مطالعات انسانی هم در پس سیاستها و برنامههای شرکت بیان وجود میداشت، که آن را در راستای شعارهایش به پیش براند؛ گرچه نمیدانم اصلاً در همان حوزهی فنیاش هم چهقدر سیاست و برنامه برای خودش پیشِ رو دارد، اما به هرحال، ما از بیان خاطرات خیلی خوبی داریم، آرزو میکنم که برایش اتفاقات خوبی بیفتد.
به امید رشد و سربلندی و هر روز بهتر شدن آب و هوای بلاگستان فارسی.
● گویند که شانزدهم شهریور، روز وبلاگنویسی فارسی است. نمیدانم وجه این نامگذاری چی بوده، اما به هرحال، ضمن خوشحالی از بابت اینکه روزی را به اسم بلاگستان فارسی نام گذاشتهاند، قصد کردهام که به مناسبتش، تا آن روز، چیزهایی دربارهی وبلاگ و وبلاگنویسی در وبلاگم بنویسم. به یاری خدا.