زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال را دنبال کنید
سلام

این،
چشمه‌ای است زلال،
از دلِ سنگِ کوهی رو سیاه.
از سنگ هم چشمه‌ می‌جوشد.
من دیده‌ام.
با دو چشم خود،
و در دو چشم خود،
و از دو چشم خود.
لحظه‌ها زلال‌اند و گوارا؛
زمانی که عکس خودم را در چشمه‌ی چشمم تماشا می‌کنم.
و آن موقع دل سنگ ترک برمی‌دارد.
و زلال جاری می‌شود.
زلال، مجرای دردهایی است که از کوهی راه به برون یافته است.
زلال،
گاهی چشمه‌ی آبی خنک است.
و گاهی آبِ معدنیِ جوشان.
بستگی دارد در دل کوه چه خبر باشد...


اگر مطلبی را از این‌جا -یا از هرجای دیگر- نقل می‌کنید، منصف باشید و منبعش را هم ذکر کنید. دمتان گرم :)

آن‌چه گذشت

۲ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

راحتی فردای شما در گرو تحمل رنج و سختی امروزتان است؛

و راحتی امروز شما برابر است با تحمل رنج و سختی در آینده؛

 

اما راحتی امروز نقد است و راحتی فردا نسیه؛

راحتی امروز قطعی است و راحتی فردا احتمالی؛

 

و عقلاً نقد بر نسیه، و قطعی بر احتمالی ترجیح دارد.

و لذا عاقل کسی است که به خود سختی نمی‌دهد و آسوده است و خوش می‌گذراند!

 


درصورتی که استدلال بالا را مغالطه‌آمیز می‌دانید، مغالطه را نشان دهید و علیه آن استدلال کنید.

ان‌شاءالله در نظرها، پیرامون موضوع، بحث را ادامه خواهیم داد..

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۹:۴۲
طاها

خیلی حیف است که زبانت فارسی باشد، ولی از شراب حیات‌بخش شعرهای فارسی ننوشیده‌باشی و پرده‌ی چشم بر دریای زیبایی‌هایش کنار نزده‌باشی،

خیلی حیف است که فارسی بفهمی، فارسی حرف بزنی، فارسی بشنوی، فارسی بخوانی، فارسی بنویسی، ولی با شعر فارسی مأنوس نباشی؛

 

خیلی‌ها دوست داشتند زبانشان فارسی باشد، تا حلاوت رایحه‌ی این بوستان را با مشام جانشان بچشند،

و حیف است که آرزوی آن‌ها برای تو برآورده‌شده‌باشد، ولی قدرش را ندانی، شکرش را به جای نیاری، و ازش بهره نبری، و غافل باشی؛

 

به من باشد، می‌گویم زبان فارسی نعمتی است که بعداً به خاطرش سؤال خواهی شد؛ که چه‌گونه ازش استفاده کردی، چه‌قدر ازش بهره‌گرفتی، و چه‌طور قدردانش بودی.

 

«خوبان‌پارسی‌گو بخشندگان عمرند»

حیف است پارسی بفهمی و در این بحر غرقه نباشی...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۰:۲۶
طاها