زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال را دنبال کنید
سلام

این،
چشمه‌ای است زلال،
از دلِ سنگِ کوهی رو سیاه.
از سنگ هم چشمه‌ می‌جوشد.
من دیده‌ام.
با دو چشم خود،
و در دو چشم خود،
و از دو چشم خود.
لحظه‌ها زلال‌اند و گوارا؛
زمانی که عکس خودم را در چشمه‌ی چشمم تماشا می‌کنم.
و آن موقع دل سنگ ترک برمی‌دارد.
و زلال جاری می‌شود.
زلال، مجرای دردهایی است که از کوهی راه به برون یافته است.
زلال،
گاهی چشمه‌ی آبی خنک است.
و گاهی آبِ معدنیِ جوشان.
بستگی دارد در دل کوه چه خبر باشد...


اگر مطلبی را از این‌جا -یا از هرجای دیگر- نقل می‌کنید، منصف باشید و منبعش را هم ذکر کنید. دمتان گرم :)

آن‌چه گذشت

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

یادش به خیر،

یاد همین روزهایی که دارد می‌گذرد...

 

 


دلم برایتان تنگ می‌شود،

ای خوبی‌ها و خوشی‌هایی که هستید و نمی‌بینمتان؛

و فردا که رفتید حسرتتان برایم می‌ماند...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۰
طاها

شعرهای پارسی زیباترین اشعار دنیا هستند. عَروض فارسی حداقل برای منِ فارسی زبان از عروض عربی هم ساخت‌یافته‌تر به نظر می‌رسد. خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند، به قول حافظ. ارزش شعر فارسی را نمی‌شود در سه خط وصف کرد، پس ازش می‌گذرم.

در این مرز و بوم و خصوصاً زیر سایه‌ی اسلام هنرهای دیگری نیز پرورش یافته که ارزش و قیمت زیادی دارد و البته امروز قدر بسیاری از آن‌ها، آن‌چنان که شاید و باید دانسته نمی‌شود.

اصلاً از خود شما می‌پرسم. شما برای یک تابلو‌ی نستعلیق فارسی با شعر حافظ یا فردوسی چه‌ قدر و شأن و منزلتی قائلید؟ به نظر شما، آیا اصلاً اهمیتی دارد که مثلاً بر خوشنویسی بومی ایرانی-اسلامی ما ارجی نهاده شود، یا هر حفظ و حراستی برای آن را اسراف می‌دانید و هر صرف هزینه‌ای را دور ریختن منابع؟

 

مهدی -هم‌اتاقی من- خط ثلث را بسیار زیبا می‌نویسد. چند روز پیش برای اتاق یک جعبه دستمال کاغذی خریدیم که طرح روی آن سیاه‌مشق نستعلیق بود. یک‌بار دیدم مهدی جعبه را در دستش گرفته‌ و با دقت به آن نگاه می‌کند. دقیقه‌ای گذشت که سرش را بالا آورد و گفت: انصافاً چه خط زیبایی اختراع کرده‌اند این ایرانی‌ها، چه‌طور توانستند چنین چیزی بیافرینند...؟!

 

نستعلیق خط ارزش‌مندی است. به آن می‌گویند عروس خط‌ها. یک خوشنویس مشهور می‌گفت خط خوش از نعمات ارزشمند خداست که به هرکسی داده نمی‌شود. یک بار که رفته‌بودم فرهنگ‌سرای خاوران،‌ سری هم به یک کارگاه کوچک خوشنویسی زدم. با استاد هم‌کلام شدم. در میانه‌ی حرف‌هایش می‌گفت: خوشنویسی هنر چهل‌ساله‌است. یعنی باید چهل‌سال تمرین کنی تا استاد شوی.

 

امروزه می‌توانید نستعلیق را با رایانه حروفچینی کنید. ترکیبی که رایانه می‌زند،‌ به مقدار قابل توجهی مسخره و مزخرف است. اگر ترکیب‌بندی نستعلیق را خوب بلد باشید، می‌توانید با کمک نرم‌افزارهای مناسب، خودتان اصلاحاتی انجام دهید و ترکیب نسبتاً‌ خوبی از آب درآورید. بنابراین نیازی ندارد بروید سراغ یک خوشنویس تا برایتان یک عنوان را با خط خوب بنویسد. اگرچه تفاوت آشکار خط رایانه‌ای و خط دست‌نویس را اهلش به خوبی تشخیص می‌دهند.

 

ترکیب‌بندی خط ثلث از نستعلیق دشوارتر است. کتیبه‌های مساجد و حسینیه‌ها را -متأسفانه- فقط با خط ثلث می‌نویسند. مهدی می‌گفت شایسته آن است که در ایران در کتیبه‌ها و کاشی‌کاری‌ها از نستعلیق نفیس ایرانی‌ هم استفاده شود. مهدی از یک استاد خوشنویس نقل می‌کرد که «خیلی حیف است در ایران امیرخانی1 را داشته‌باشیم و حتی یک مورد هم کتیبه به خط او نباشد.» برای خوشنویسی ثلثی که قرار است بعداً روی کاشی کار شود و در کتبیه نصب گردد،‌ به یک استاد ثلث‌نویس حرفه‌ای به ازای هر متر کتبیه حدود دویست - سیصد هزارتومان می‌دهند. بنابراین اگر یک خوشنویس ثلث بتواند کار خیره‌کننده‌ای ارائه دهد، هم یادگار خوبی از خودش در اماکن متبرکه و مساجد به جا می‌گذارد و هم حق‌الزحمه‌ قابل اعتنایی می‌گیرد.

 

نستعلیق، اما ماجرایش فرق دارد. شاید زمانی مردم کوچه و بازار هم خط نستعلیق میرخانی و امیرخانی را می‌شناختند و می‌ستودند. اما امروز مردم همان نستعلیق مفتضحی را که وُرد2 حروفچینی می‌کند می‌پسندند و اتفاقاً خوشحال هم می‌شوند که به‌به، متنشان نستعلیق نوشته شده است! من هرگز مخالف فناوری‌های جدید و گشوده‌شدن عرصه‌های نو در هنرها نیستم. لابد خوشنویسی باید خودش را با این اوضاع وفق دهد. اما نستعلیقِ وُرد به اندازه‌ی کافی غیرهنرمندانه و نارضایت‌بخش هست که مخاطب خوش‌ذوق اصلاً آن را نپذیرد. نستعلیق وُردی هرگز نمی‌تواند حتی جایگزینی برای یک کتابت سطح متوسط دست‌نویس باشد. برای همین، گزاف نیست اگر رواج این رویه‌‌ی تازه را خطری جدی بر سر راه پیشرفت هنر بومی خوشنویسی بدانیم. از این گذشته، چنان‌که می‌بینیم در طرح‌های گرافیکی ظلمی نیست که بر ترکیب‌های زیبای اصیل خوشنویسی روا داشته‌نشود. اگر این بدعت‌ها راهی برای پیشرفت خوشنویسی بگشاید گله‌ای نیست، اما به نظر می‌رسد گرافیست ناآشنا با خوشنویسی، ناتوانی‌ خودش را لابه‌لای رنگ و لعاب طرح گرافیکی‌اش می‌پوشاند و ترکیب نامناسب خوشنویسی را برای مخاطبش قابل قبول جلوه می‌دهد، اما از آن‌سو به مرور، ذائقه‌ی‌ ایرانیِ خط‌ آشنا و دوستدار آثار خوشنویسی را تنزل می‌دهد.

 

با رفیقم در یکی از پیاده‌روهای بالای تهران قدم می‌زدیم. کنار خیابان مردی نشسته‌بود و روی کاغذهای گلاسه‌ی ابر و باد با خط نستعلیق خوبی اشعار زیبای پارسی را خطاطی می‌کرد. کنار خودش تعداد زیادی از تابلوهای تازه‌نوشته‌اش را چیده‌بود. ایستادیم و نگاه کردیم.  قدر مسلم، آن‌قدر زیبا می‌نوشت که به ضرس قاطع بگویی پیاده‌رو جایش نیست! قیمت یکی از لوح‌هایی را که نوشته‌بود ازش پرسیدیم. ده‌هزارتومان می‌فروخت.  شعرهای حافظ و سعدی و فردوسی و دیگران، با خط زیبای نستعلیق فارسی، جایشان کنار خیابان بود، و ارزش هر کدام حدود ده هزار تومان. مردم ولی وقت و حوصله و اعصاب نداشتند تا این چیزها به چشمشان بیاید، تا بایستند و از زیبایی رقص قلم خوشنویس لذت ببرند. به نظر شما اگر این آدم کنار خیابانی در اروپا می‌نشست، چه اتفاقی می‌افتاد؟


1- غلامحسین امیرخانی، استاد بزرگ نستعلیق ایران که در قید حیات است. +

2- Microsoft Office® Word

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۹
طاها