زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک

زندگی لمس این لحظه‌ست...

زلال را دنبال کنید
سلام

این،
چشمه‌ای است زلال،
از دلِ سنگِ کوهی رو سیاه.
از سنگ هم چشمه‌ می‌جوشد.
من دیده‌ام.
با دو چشم خود،
و در دو چشم خود،
و از دو چشم خود.
لحظه‌ها زلال‌اند و گوارا؛
زمانی که عکس خودم را در چشمه‌ی چشمم تماشا می‌کنم.
و آن موقع دل سنگ ترک برمی‌دارد.
و زلال جاری می‌شود.
زلال، مجرای دردهایی است که از کوهی راه به برون یافته است.
زلال،
گاهی چشمه‌ی آبی خنک است.
و گاهی آبِ معدنیِ جوشان.
بستگی دارد در دل کوه چه خبر باشد...


اگر مطلبی را از این‌جا -یا از هرجای دیگر- نقل می‌کنید، منصف باشید و منبعش را هم ذکر کنید. دمتان گرم :)

آن‌چه گذشت

لفت

جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ق.ظ

امشب که یکی از دوستان داشت می‌گفت می‌خواسته از فلان گروه لفت بدهد، در این فکر فرو رفتم که اولین بار چه کسی کشف کرد که لفت یک چیز دادنی است! چه‌طور متوجه شد که لفت را می‌دهند و مثلاً نمی‌گیرند یا نمی‌زنند یا نمی‌بندند یا هر چی. چرا همه خیلی راحت پذیرفتند که لفت را باید بدهند؟! یا اصلاً چرا «از» گروه لفت می‌دهند و مثلاً گروه «را» لفت نمی‌دهند. کی نخستین بار متوجه شد که حرف اضافه‌ی این کلمه‌ی اجنبی «از» است و لاغیر؟! اگر قرار بود من تکلیف لفت را در این‌باره روشن کنم، دقیقاً طبق چه مبنایی و چه منطقی و چه اصولی و چه سازوکاری یا چی تعیین می‌کردم، و در نهایت چه تصمیمی برایش می‌گرفتم. من هنوز هم نمی‌دانم که چرا باید از گروه لفت داد و مثلاً نباید لفت زد یا لفت گرفت یا لفت کرد یا اصلاً لفتِ خالی! هنوز هم ترجیح «از» بر «را»‌ را نمی‌دانم به خاطر چیست، و هنوز هم برایم سؤال است که اصلاً چرا نمی‌شود به جای لفت‌دادن، گروه را «ترک کرد»!

موافقین ۱۰ مخالفین ۲ ۹۷/۰۸/۱۸
طاها

زبان